English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9491 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diagnostics U شیوههای تشخیص
sericulture U پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
automatic data processing system U سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education U پرورش اموزش و پرورش
rabbitry U محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
bantling U کودک
kinchin U کودک
tike U کودک
infants U کودک
tyke U کودک
babies U کودک
baby U کودک
infant U کودک
child U کودک
it U ان کودک
chit U کودک
chits U کودک
toddlers U کودک نو پا
toddler U کودک نو پا
kidded U کودک بچه
kid U کودک بچه
childproof U کودک ایمن
feral child U کودک وحشی
kindergartens U باغ کودک
schoolchild U کودک دبستانی
nursery U مهد کودک
nurseries U مهد کودک
carrycots U صندلی کودک
carrycot U صندلی کودک
puerilism U کودک خویی
suckling U کودک شیرخواره
rejected child U کودک مطرود
puerilism U کودک منشی
day care center U مهد کودک
suckles U کودک شیرخوار
suckled U کودک شیرخوار
child psychology U روانشناسی کودک
child psychiatry U روانپزشکی کودک
kindergarten U باغ کودک
child law U حقوق کودک
child development U رشد کودک
pediatrics U پزشکی کودک
child study U کودک پژوهی
suckle U کودک شیرخوار
schoolchildren U کودک دبستانی
pedology U کودک شناسی
kidding U کودک بچه
child centered U کودک محور
babyish U کودک مانند
infanticide U کودک کشی
infantilism U کودک ماندگی
child abuse U بهره کشی از کودک
backward child U کودک عقب مانده
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
eros U صورت کودک بالدار
problem child U کودک مشکل افرین
pedimeter U رشد سنج کودک
suckling U کودک شیر خوار
pedometer U رشد سنج کودک
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
wolf child U کودک گرگ پرورده
fosterage U پرورش
floriculture U پرورش گل
nourishment U پرورش
nurtured U پرورش
pedagogy U پرورش
upbringing U پرورش
nurturing U پرورش
nurtures U پرورش
nurture U پرورش
cultivation U پرورش
training پرورش
breeding U پرورش
culture U پرورش
cultures U پرورش
culturing U پرورش
babes U کودک شخص ساده و معصوم
toddle U کودک تازه براه افتاده
toddler U کودک تازه براه افتاده
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
babe U کودک شخص ساده و معصوم
toddlers U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
toddling U کودک تازه براه افتاده
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
swannery U محل پرورش قو
silviculture U پرورش جنگل
unbred U پرورش نیافته
self cultivation U پرورش نفس
self culture U پرورش نفس
p.exercise U پرورش بدنی
ostreiculture U پرورش صدف
pisciculture U پرورش ماهی
mariculture U پرورش دریازیان
ser U پرورش نوغان
germiculture U پرورش میکروب
mental discipline U پرورش ذهنی
foster U پرورش دادن
body-building U پرورش اندام
fostering U پرورش دادن
aviculture U پرورش مرغ
fostered U پرورش دادن
processes U پرورش دادن
education U اموزش و پرورش
breeding U پرورش حیوانات
data processing U پرورش اطلاعات
fosters U پرورش دادن
process U پرورش دادن
body building U پرورش اندام
bring up U پرورش دادن
character training U پرورش منش
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
piscicultural U مربوط به پرورش ماهی
poulterer U پرورش دهنده طور
educational U مربوط به اموزش و پرورش
special education U اموزش و پرورش استثنایی
silviculturist U ویژه گر پرورش جنگل
falconers U پرورش دهنده شاهین
falconer U پرورش دهنده شاهین
rosarian U پرورش دهنده گل سرخ
educationists U متخصص اموزش و پرورش
educationists U کارشناس اموزش و پرورش
ser U پرورش کرم ابریشم
viniculture U پرورش انگور شراب
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
educationalists U کارشناس اموزش و پرورش
educationalist U کارشناس اموزش و پرورش
calf machine U دستگاه پرورش عضله
comparative education U اموزش و پرورش تطبیقی
f.education U پرورش واموزش دختران
apiculture U پرورش زنبور عسل
education department U اداره آموزش و پرورش
animal husband U پرورش جانوران اهلی
educationist U متخصص اموزش و پرورش
educationist U کارشناس اموزش و پرورش
nature nurture controversy U مجادله سرشت- پرورش
manpower development U پرورش نیروی انسانی
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
apiarian U مربوط به پرورش زنبور عسل
upbringing U روش اموزش و پرورش بچه
incubators U محل پرورش اطفال زودرس
sericultural U وابسته به پرورش کرم ابریشم
incubator U محل پرورش اطفال زودرس
ranch U در مرتع پرورش احشام کردن
ranches U در مرتع پرورش احشام کردن
sericulturist U پرورش دهنده کرم ابریشم
hennery U مزرعه یا محل پرورش مرغ
apiarist U پرورش دهندهء زنبور عسل
beekeeper U پرورش دهندهء زنبور عسل
haute ecole U پرورش اسب در سطح عالی
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
thremmatology U علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
orthogenesis U اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
apicultural U مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
wooler U جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
foliage plant U گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
green thumbed U کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
linebreeding U پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
beef cattle U گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
live stock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
livestock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
standard bred U اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
develops U بسط دادن پرورش دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
Recent search history Forum search
1کودک کش
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com